بسیاری از جانداران می توانند با احساس تغییرات شیمیایی که در آبهای زیرزمینی رخ می دهند، آغاز یک زمین لرزه را پیش بینی کنند.
دانشمندان بر این باورند چنین توانایی در میان حیوانات منجر به بروز رفتارهای عجیب و غریب آنها پیش از وقوع زمین لرزه است. محققان در سال 2009 پس از اینکه مشاهده کردند گروهی از وزغها چند روز پیش از وقوع زمین لرزه ای در لاکوئیلا ایتالیا برکه زیستگاه خود را ترک گفتند، مطالعه بر روی این تغییرات شیمیایی را آغاز کرده و پیشنهاد دادند این رفتار جانداران می تواند با پیش بینی زمین لرزه در ارتباط باشد.
طی سالها مطالعه دانشمندان مکانیزمی را تشریح کردند که طی آن سنگهای تحت فشار در پوسته زمین ذرات بارداری را آزاد می کنند که با آبهای زیرزمینی واکنش نشان می دهند. جاندارانی که در نزدیکی آبهای زیرزمینی زندگی می کنند نسبت به کوچکترین تغییرات این آبها بسیار حساس هستند و از این رو می توانند این تغییرات را چندین روز پیش از لغزیدن سنگها بر روی یکدیگر احساس کنند.
محققان دانشگاه اوپن امیدوارند فرضیه آنها بتواند الهام بخش بیولوژیستها و زمین شناسان شود تا آنها با همکاری یکدیگر راهکاری را برای استفاده از این جانداران در شناسایی علائم زمین لرزه بیابند.
وزغهای لاکوئیلا اولین نمونه های حیوانی نیستند که پیش از وقوع یک رویداد بزرگ لرزه ای از خود رفتارهای عجیب و غریب نمایش می دهند. گزارشهای متعددی وجود دارند که این رفتارها را در میان دیگر خزندگان، دوزیستان، و ماهی ها تایید می کند. با این همه جاندارانی مانند مورچه ها پیش از وقوع زمین لرزه تغییری را در رفتار خود به وجود نمی آورند. اما مارها، مشابه رویداد زمین لرزه سال 1975 در چین که یک ماه پیش از آغاز زمین لرزه لانه های خود را ترک گفتند، نیز از توانایی پیش بینی زمین لرزه برخوردارند.
محققان در رویداد وزغهای لاکوئیلا دریافتند زمانی که سنگها تحت فشار بالا، برای مثال فشار ناشی از حرکات تکتونیکی قدرتمند، قرار می گیرند ذرات بارداری را از خود آزاد می کنند که این ذرات در میان سنگهای اطراف خود جریان یافته و پس از رسیدن به سطح زمین با هوا واکنش نشان داده و مولکولهای آن را به یون تبدیل می کند.
بر اساس گزارش منتشر شده این یونها در انسانها منجر به بروز سردرد و تهوع شده و در حیوانات میزان هورمون استرس را در خون افزایش می دهد. این ذرات همچنین با آب واکنش نشان داده و پراکسید هیدروژن تولید می کنند. این واکنشهای زنجیره ای می توانند بر روی مواد ارگانیک موجود در آب برکه تاثیر گذاشته و آنها را به موادی مضر تبدیل کنند که برای جانداران آبزی مضر هستند. محققان بر این باورند این مکانیزم پیچیده زوایای پنهان بسیار زیادی دارند و از این رو نیازمند آزمایشها و مطالعات پیچیده ای است.
محققان با کشف مقادیر زیادی ماده ضدسرطان در شیر مادر، اعلام کردند شیر مادر، نوزاد را دربرابر اشکال مختلف سرطان محافظت می کند.
به نقل از ایندین اکسپرس، اکنون محققان در مطالعه جدیدی میزان زیادی پروتئین ضد سرطان «TRAIL» را در شیر مادر کشف کردند که می تواند منبع خاصیت ضدسرطانی شیر انسان باشد.
محققان از آغوز (نخستین شیر مادر برای نوزاد) و همچنین شیر عادی مادر نمونه برداری کردند. آنها همچنین از زنان سالم خون گرفتند و شیرخشک های مختلف را بررسی کردند.
پژوهشگران آغوز، شیر عادی مادر، خون و شیرخشک را برای بررسی میزان پروتئین ضد سرطان «TRAIL» آزمایش کردند.
محققان دریافتند آغوز و شیر عادی مادر به ترتیب 400 و 100 برابر بیش از خون، ماده ضد سرطان «TRAIL» دارند.
این در حالی است که در شیر خشک اصلا ماده «TRAIL» وجود نداشت.
نقش مهم تغذیه نوزاد با شیر مادر در پیشگیری از ابتلا به سرطان های خاص دوره کودکی مانند سرطان خون لنفوبلاستیک، بیماری هادکین و نوروبلاستوم پیش از این مشخص شده بود.
بااین حال «اندوژن» محلول «TRAIL» دلیل خوبی برای توضیح تاثیر بیولوژیک تغذیه نوزاد با شیر مادر در برابر سرطان است.
مادران حاضر دراین مطالعه هیچ یک نشانه ای از عفونت و بیماری نداشتند و نوزاد خود را سالم به دنیا آورده بودند.
تحقیقات دانشمندان لهستانی در رابطه با زنبورهای عسل نشان میدهد که زنبورهای کارگر نسبت به تغییر ملکه واکنش نشان میدهند و زمانی که با چشم انداز مسئولیت های جدید رو به رو می شوند رفتاری شبیه شورش از خود نشان میدهند.
دانشمندان لهستانی دریافته اند که زمانی که یک زنبور دختر به عنوان ملکه جایگزین مادر خود می شود، برخی از زنبورهای کارگر از نگهداری فرزندان ملکه سرباز می زنند.
نتایج این تحقیقات در مجله زیست شناسی امروز (Current Biology) منتشر شده است.
میشل وویسچووسکی از موسسه علوم زیست محیطی در دانشگاه جاجیلونیان در لهستان ریاست این تیم تحقیقاتی را برعهده داشته است.
مهاجرت جمعی زنبورهای عسل یک رخداد طبیعی است که طی آن ملکه و بخشی از زنبورهای کارگر جامعه زنبورها را ترک می کنند تا یک نقطه دیگر برای تجمع پیدا کنند، پیش از ترک لانه، ملکه چندین تخم می گذارد که یکی از آنها به ملکه جدید بارور تبدیل می شود.
براساس توضیحات وویسچووسکی، در این شرایط زنبورهای کارگر به جای بزرگ کردن برادران و خواهرهای خود مجبور می شود خواهرزاده ها و برادرزاده های خود را بزرگ کنند که این امر روابط موثر جامعه آنها را کاهش می دهد و موجب می شود که زنبورهای کارگر بخواهند به جای مسئولیت پیش رو فرزندان خودشان را بزرگ کنند.
براساس گزارش منتشر شده این دانشمندان اظهار داشتند که این مسئله صرفا یک تغییر رفتاری نیست بلکه تغییر بنیادین در زیست شناسی زنبورهای کارگر است.
برای تحلیل این تغییرات در زنبورها، این گروه یک جامعه زنبوری را به دو نیم تقسیم کردند که موجب شد در یکی از این جوامع ملکه ای وجود نداشته باشد، مسئله ای که درست پس از کوچ ملکه رخ می دهد. از سوی دیگر آنها وضعیت این زنبورها را در زمان کوچ طبیعی ملکه نیز بررسی کردند.
هر دو آزمایش نشان داد که پیش از آنکه ملکه جدید بر تخت بنشیند، این تغییرات در میان زنبورهای کارگر مشاهده می شود، آنها به جای غدد تولید غذا، از قدرت تخم گذاری برخوردار می شوند.
با کشف دلیل بیولوژیک طاسی مردانه، امید به درمان طاسی با توقف ریزش مو و یا رویش دوباره آن افزایش یافته است.
محققان آمریکایی در تحقیقات خود بر روی مردان طاس و موشهای آزمایشگاهی پروتئینی را کشف کردهاند که باعث طاسی میشود.
آن گونه که این محققان در مجله «ترنسلیشنال مدیسین» نوشتهاند دارویی که این پروتئین را هدف قرار میدهد در حال حاضر در دست تولید است.
این تحقیق میتواند به تولید کرمی منجر شود که میتواند طاسی را درمان کند.
اغلب مردان در میان سالی طاس میشوند و ۸۰ درصد آنها تا هفتاد سالگی بخشی از موهای خود را از دست میدهند.
هورمون تستستورن مردانه در کنار عوامل ژنتیکی در طاسی نقش دارند و باعث کوچک شدن فولیکولهای مو میشوند تا جایی که آنقدر ریز میشوند که فرد طاس به نظر میرسد.
حالا محققان دانشگاه پنسیلوانیا میگویند متوجه شدهاند کدام پروتئین در زمان آغاز طاسی مردان فعال میشوند.
این دانشمندان فهمیدهاند که میزان پروتئینی به نام «پروستوگلندین دی سنتز» در سلولهای فولیکول مو در مناطق دچار طاسی افزایش مییابد اما این اتفاق در مناطقی که ریزش مو رخ نداده اتفاق نمیافتد.
موشهای آزمایشگاهی با میزان بسیار بالای این پروتئین کاملا موهای خود را از دست دادند.
مطالعه ای جدید نشان می دهد زنبورها دارای شخصیتهای مختلفی هستند و تعدادی از آنها شیفتگی زیادی برای ماجراجویی و هیجان دارند.
محققان دریافتند که عشق به هیجان تنها مختص انسانها و دیگر مهره داران نیست، زنبورهای عسل نیز از این خصیصه برخوردارند و زنبورهایی که به نظر نسبت به دیگر زنبورها ماجراجوتر به نظر می آیند، از فعالیتهای ژنتیکی مجزایی مشابه فعالیتهای ژنتیکی انسانهای ماجراجو برخوردارند.
این یافته جدید دیدگاهی نوین را از زنبورها و جوامع زنبوری ارائه می کند. اکنون اینگونه به نظر می آید که زنبورهای عسل برای انجام وظایف مختلف سطوح متفاوتی از اشتیاق را نشان می دهند و این تفاوتها می تواند منجر به ایجاد شخصیت های متفاوت در میان زنبورها شود.
محققان موسسه بیولوژی ژنومیک بر روی 2 رفتار که به "تازه-خواهی" شباهت دارد، مطلعه کردند: پرسه زدن برای یافتن آشیانه های جدید و پرسه زدن برای یافتن غذا.
زمانی که یک کلونی به اندازه ای رشد می کند که آشیانه اش برایش کوچک می شود، در این شرایط باید در جستجوی آشیانه جدید بود.
در حدود پنج درصد از گروه زنبورها برای یافتن مکانی جدید برای ساخت کندو به تجسس و گشت زنی می پردازند.
احتمال اینکه این زنبورهای جستجوگر نسبت به دیگر زنبورهای کندو در مسیر جستجو برای یافتن سکونتگاه جدید به دنبال غذا نیز بگردند 3.4 بار بیشتر است.
بر اساس گزارش تلگراف، محققان در راستای درک پایه های مولکولی این تغییرات از سیستم میکروآرایه ژنومی برای جستجوی تفاوتها در فعالیت هزاران ژن در مغز زنبورهای ماجراجو و غیر ماجراجو استفاده کرده و شاهد هزاران تفاوت بودند.
در انسانها و حیوانات ماجراجویی به عملکرد سیستم پاداش مغز ارتباط دارد. در زنبورها محققان موفق به کشف ژنهای فعال متفاوتی شدند که با پروتئینها و هورمونهای مرتبط با تازه-خواهی در ارتباط بودند.
محققان ثابت کردهاند که دروغ گفتن واقعا در انسان احساس آلوده شدن را به وجود می آورد، در حدی که فرد را وا میدارد تا برای شستشوی دهان خود به دنبال دهانشویه یا مواد شوینده دیگر بگردد.
روانشناسان دانشگاه میشیگان با انجام آزمایشی دریافتند افرادی که دروغ می گویند، احساس آلوده بودن کرده و تلاش میکنند خود را از این آلودگی پاک کنند.
به گزارش خبرگزاری سینا به نقل از دیلی تلگرف، افراد زیادی نمیتوانند این ادعا را داشته باشند که تا به حال در زندگیشان دروغ نگفتهاند و از این رو همه افرادی که این رفتار را رفتاری زشت و نادرست می دانند، احساس بدی که پس از گفتن دروغ در انسان به وجود میآید را تجربه کردهاند.
اکنون محققان ثابت کردهاند که دروغ گفتن واقعا در انسان احساس آلوده شدن را به وجود می آورد، در حدی که فرد را وا میدارد تا برای شستشوی دهان خود به دنبال دهانشویه یا مواد شوینده دیگر بگردد.
تیمی از روانشناسان با هدف آزمایش بر روی ضرب المثلهایی مانند آلوده دست یا آلوده دهان که به افراد دروغگو خطاب می شود، رفتار ۸۷ فرد را در هنگام دروغگویی و یا گفتن واقعیت مورد بررسی قرار دادند.
اسپایک لی محقق دانشگاه میشیگان که انجام این پروژه را به عهده داشته است می گوید نتایج آزمایشها نشان میدهند افرادی که دیگران را فریب دادهاند بیشتر از صابون و دهانشویه استفاده میکنند در صورتی که افرادی که واقعیت را میگویند، احساس نیاز به استفاده بیشتر از مواد شوینده را ندارند.
افرادی که دروغهای کلامی گفته بودند بیشتر از دهانشویه و افرادی که از طریق نامههای الکترونیکی اقدام به دروغگویی و فریب دادن دیگران کرده بودند، بیشتر از صابون استفاده می کردند.
در این مطالعه از داوطلبان خواسته شد نقش وکیلی را بازی کنند که با رقیبی به نام کریس برای ارتقا گرفتن در حال رقابت شدید است. از هر یک از داوطلبان خواسته شد تصور کنند مدارکی را یافتهاند که کریس آنها را گم کرده و بازگردادن این مدارک باعث پیشرفت شغلی وی و آسیب دیدن آنها خواهد شد، داوطلبان باید برای کریس پیامی صوتی یا نوشتاری می گذاشتند تا به وی بگویند مدارک را یافتهاند یا نه.
بلافاصله پس از گذاشتن پیام، داوطلبان بر اساس میزان اشتیاق به خریداری صابون یا دهانشویه دسته بندی شدند نتایج نشان داد افرادی که از پشت خط تلفن اقدام به دروغگویی کرده و پیامی نادرست برای کریس به جا گذاشته بودند به استفاده از دهانشویه تمایل شدیدی داشتند و حتی حاضر بودند برای خرید آن بهایی بیشتر بپردازند که این نتیجه در مورد افرادی که حقیقت را گفته بودند، صحت نداشت.
به گفته لی اشاره به عبارتهای آلوده دست یا آلوده دهان در مکالمات روزانه باعث شده است تا مردم درباره مفهوم انتزاعی پاکی و سلامت اخلاقی به شیوهای فیزیکیتر بیاندیشند و آن را به پاکی جسمیارتباط دهند.
لی معتقد است این نوع ارتباط قوی میان مفاهیم انزاعی و فیزیکی باعث شده پس از دروغ گفتن، فرد نه تنها درصدد جبران رفتار ناپسند خود برآید، بلکه تلاش می کنند عضو آلوده بدن خود را نیز پاک کنند.
کلونی مورچهها نیز با خطر شیوع بیماریهای مختلف روبهرو هستند و این حشرات برای پیشگیری از همهگیر شدن عفونت، از شیوه «لیس زدن» بدن مورچه بیمار برای حذف عامل عفونی استفاده میکنند.
حشرات مانند پستانداران دارای سیستم ایمنی نیستند، اما از یک سیستم دفاعی خاص برای مقابله با عفونتها استفاده میکنند که این شیوه در بین مورچه «لیس زدن» بدن مورچه بیمار است.
«سیلویا کرمر» از محققان موسسه علوم و تکنولوژی اتریش تأکید میکند: شیوه «لیس زدن» یک راه مطمئن برای بقای کلونی و پیشگیری از شیوع عفونت قارچی محسوب میشود. مورچههای کارگر سالم با لیس زدن بدن مورچه آلوده، عفونت قارچی را از بین میبرند و از شیوع عفونت در کلونی پیشگیری میکنند.
محققان برای بررسی این شیوه دفاعی، کلونی مورچههای «Lasius neglectus» را مورد بررسی قرار دادند و یک مورچه را با اسپور قارچ، آلوده کردند. زمانیکه مورچه بیمار به کلونی باز میگردد، سایر اعضا مانع از ورود مورچه بیمار نشده و به جای فرار از مورچه آلوده، به وی نزدیک شده و شروع به لیس زدن بدن مورچه برای حذف عامل پاتوژنی میکنند که یک رفتار نظافتی عمومی محسوب میشود.
در این حالت احتمال مردن مورچه بیمار در اثر عفونت قارچی کاهش مییابد. این لیس زدن باعث ورود مقدار بسیار کمی عفونت قارچی به بدن مورچههای سالم میشود که البته موجب بیماری آنها نمیشود.
آزمایشات نشان میدهد، در زمان ورود مقدار ناچیز عفونت به بدن مورچههای سالم، مجموعهای از ژنهای ایمنی مربوط به دفاع ضد قارچی در بدن مورچهها فعال میشود و در صورتیکه کلونی بار دیگر در معرض این عفونت قارچی قرار گیرد، مورچهها قادر به مقابله بهتر با عفونت خواهند بود.
محققان مدل رایانهای بر اساس اطلاعات بدست آمده از رفتار کلونی مورچهها تهیه کردند که نشان میدهد، اگرچه تعداد اندکی از مورچهها در اثر این عفونت از بین میروند، اما این رفتار نظافتی (لیس زدن مورچه بیمار) باعث نجات سریع کلونی میشود.
رفتار «لیس زدن» مورچه ها چیزی شبیه واکسیناسیون در انسانها است که ویروس ضعیف یا کشته شده بیماری وارد بدن فرد میشود.
اکثر افراد پس از خوردن غذا یا آشامیدنی سرد با درد لحظهای در شقیقهها و پیشانی و یا به اصلاح یخزدگی مغز خود رو به رو می شوند، تحقیقات اخیر دانشمندان علت این امر را کشف کرده است.
تحقیقات قبلی نشان می دهد که افرادی که از میگرن رنج می برند بیشتر به حالت یخزدگی مغز نسبت به افرادی که میگرن ندارند دچار می شوند، از این رو محققان فکر می کردند که هر دو گروه ممکن است یک علت یا مکانیسم مشترک داشته باشند از این رو از یخزدگی مغز برای مطالعه میگرن استفاده کردند.
انجام تحقیق روی سردردهایی چون میگرن دشوار است چرا که این سردردها غیرقابل پیش بینی هستند. محققان نمی توانند یک نمونه را از آغاز تا پایان در آزمایشگاه بررسی کنند. آنها می توانند داروهایی برای کاهش درد میگرن تجویز کنند اما این داروها دارای عوارض جانبی است که می تواند در نتایج تأثیرگذار باشد.
براساس گزارش لایو ساینس، در آزمایشگاه حالت یخزدگی مغز می تواند به عنوان آغاز یک سردرد استفاده شود و از سوی دیگر این سردرد به سرعت خاتمه می یابد و می توان آن را به عنوان یک رویداد کامل مورد بررسی قرار داد.
محققان این تحقیق را روی 13 داوطلب سالم با آب یخ انجام دادند، داوطلبان هنگامی که همان احساس آشنای یخزدگی مغز را حس کردند دست خود را بالا برده و زمانی که این درد ناپدید شد نیز بار دیگر دست خود را بالابردند.
در این تحقیق جریان خون مغز داوطلبان را از طریق فرآیندهای فراصوت مانند، در جمجمه دنبال کرده و مشاهده کردند که جریان خون در مغز از طریق یک رگ خونی به نام رشته مغزی قدامی افزایش می یابد، این رگ در میانه مغز پشت چشمها قرار دارد و این افزایش جریان خود و در نتیجه اندازه این رگ بیشتر شده و درد یخزدگی مغز احساس می شود.
وقتی که این رگ به افزایش جریان خون پاسخ می دهد، درد از بین می رود. این گشادی و تنگی سریع رگ خونی به نوعی حالت تدافعی مغز تعبیر می شود.
گذر روز چهارشنبه زهره از مقابل خورشید، فرصت تاریخی دیگری است برای دانشمندان در اندازهگیری دقیقتر قطر خورشید و همچنین یافتن سیارات دیگر.
ساکنین کره زمین امروز شاهد هفتمین گذر زهره در پنج قرن بودند. عبور بعدی این سیاره در سال 2117 خواهد بود.
به گفته دانشمندان، لکه سیاه زهره که بخشی از خورشید را تیره میکند، ممکن است به ستارهشناسان در خصوص کشف رازهای کیهان کمک کند.
به گفته «جی پاساچوف» پروفسور ستارهشناسی در کالج ویلیامز ماساچوست، گذر زهره از یک واقعه تاریخی به یک موضوع جذاب علمی در قرن بیستویکم تبدیل شده و میتواند سوژه داغی برای علم سیارات فراخورشیدی باشد.
دانشمندان جو ناهید و قطبش نور توسط این جو را با هدف پی بردن به ترکیب آن مورد مطالعه قرار میدهند. آنها تلسکوپهای خود را بر روی خورشید و صفحه عبور زهره از نیمکره جنوبی آن متمرکز کردهاند و با مطالعه این عبور به دنبال پاسخدهی به این پرسشاند که «چگونه جو این سیاره به اندازه کافی برای ذوب سرب داغ شده است؟»
هنگامی که زهره در حال گذر است، صفحه آن به طور نسبی در مقابل صفحه خورشید قرار گرفته و نور آن را در جو خود میشکند. دانشمندان با مطالعه قوس این نور شکسته شده جو سیاره را کنکاش میکنند. آنها از این ترفند برای مطالعه سیارات فراخورشیدی دیگر نیز بهره میبرند.
محققان هماکنون با تلسکوپهای قویتر خود به همراه طیفنگار و طیفسنجهای تصویربرداری قادر به کشف معماهای بیشتری هستند.
مطالعه جو زهره همچنین دلیل تفاوت این سیاره از کره زمین با وجود شباهتهای متعدد بین این دو سیاره را توضیح میدهد. جو ناهید تقریباً 100 برابر عظیمتر از جو زمین بوده و بخش اعظم آن را دی اکسید کربن تشکیل میدهد.
این گذر همچنین مقدمه اندازهگیری سیستمهای ستارهای جدید را فراهم میسازد و مطالعه دقیقتر خورشید، لکههای خورشیدی و چرخه کنونی فعالیت افزایشیافته آن به همراه بررسی گذر سیارات فراخورشیدی را میسر میسازد.
ماهواره RHESSI به منظور کنکاش تمامی اشکال و اندازههای تشعشعات ناگهانی نور خورشید بر روی پرتوهای گاما و اشعههای ایکس حاوی بالاترین انرژی تولید شده توسط خورشید تمرکز میکند.
این ماهواره به سوی خورشید تنظیم شده و به طور مداوم در چرخش است و با نظارت بر چهار چرخه چرخش دوم خورشید به مدت ده سال اندازهگیریهای دقیقی از قطر آن را ارائه داده است.
ماهواره مزبور همچنین تاکنون دقیقترین اندازهگیری های پهنای قطبین خورشید را در اختیار دانشمندان قرار داده است. پهنای قطبین تفاوت بین قطر از قطب تا قطب و قطر استوایی است.
با دادههای جدید بدست آمده از گذر زهره در روز چهارشنبه ستارهشناسان امیدوارند دانش موجود در خصوص شکل دقیق خورشید را کسب کرده و اندازه دقیقتری از قطر آن بدست آورند.
همچنین تیزی صفحه زهره به هنگام طی کردن عرض خورشید به تعیین ویژگیهای بصری دقیق تلسکوپ و مدرج کردن مقیاس صفحه این وسیله یعنی اندازه زاویهای دقیق هر پیکسل کمک خواهد کرد. این امر ماهواره RHESSI را قادر به مدرج کردن دوباره مشاهدات انجام شده از افق خورشید میکند .
با اندازهگیری قطر خورشیدی طی ده سال گذشته و همچنین مشاهدات گذر زهره در سال 2004 (یعنی زمانی که فعالیت خورشید رو به کمینه خورشیدی بود، بر خلاف اکنون که فعالیت خورشیدی به طرف بیشینه آن است) تیم تحقیقاتی امیدوار است اندازه خورشید در آن زمان و زمان حاضر و همچنین تغییر آن به همراه تغییر چرخه خورشیدی را مورد مقایسه قرار دهد.
خوردن هر قطره باران به پشهها معادل ضربه یک ماشین به بدن انسان است، اما تحقیقات جدید نشان میدهد که این حشرات خون آشام جاذب ضربه هستند. توانایی خارقالعاده پشه برای زنده ماندن در بارانهای سیل آسا ممکن است کلید بقای آن را در آب و هوای مرطوب فراهم کند. اگرچه قطره باران تا 50 برابر وزن پشه است، اما دلیل مقاومت پشه و زنده ماندن آن هنوز مشخص نیست و هر پشه با هر ضربه درهوا غلت میزند و به سرعت بهبود مییابد. سنجاقک که وزن آن بیش از هزار برابر وزن یک پشه است، میتواند 90 درصد از نیروی قطره را جذب کند. محققان اظهار کردند: این حشرات مقاوم هستند و اساسا میتوانند درمقابل بادهای بسیار شدید و بسیاری از شرایط آب و هوایی زنده بمانند.